محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

ماه کوچولوی آسمون زندگی مامانی و بابایی

عکس های یادگاری

ناهار امروز: محمدمعین پلوی خوششششششششمزززززه! اینم از سبد خریدمون که نشون میده مواد اولیه ناهار رو خریدیم. بفرمایید ناهار! محمدمعین و خرسی! خرسی و محمدمعین! محمدمعین در کشو! محمدمعین ورزشکار در حال شنای باستانی! خدا قوت پهلوون! از راست به چپ: ددی خرگوشه. محمدمعین موش موشی. خرس تپلی. محمدمعین اندر خم یک کوچه! محمدمعین کمی قبل از اندر خم یک کوچه! محمدمعین کمی بعد از اندر خم یک کوچه! کمی بعد از خم کوچه! خم اون یکی کوچه! عاقبت یک کوچه گرد گیس بریده! عشق شلوار جین! ...3 ...2 .. . حممممممممله! ...
4 مهر 1393

روز گذر ماه هفتم

خلاصه و مفید: توی این ماه یاد گرفتی با کمک بایستی و راه بری و بدون کمک بشینی. به آب بازی بیش از پیش علاقه نشون دادی و راه حموم رو شناختی و با ایما و اشاره هر کسی رو که بغلت کرده باشه به حموم میکشونی. نسبت به محیط واکنش و کنجکاوی زیادی پیدا کردی و اگه کسی در حضور تو مشغول به انجام کاری باشه، اونقدر خوب به دستها و روش انجام کار دقت میکنی که انگار سر کلاس تشریح نشستی و این کلاس فقط و فقط یک بار قراره برگزار بشه. به برنامه های تلویزیون دقت بیشتری داری. بخصوص پیام های بازرگانی و علی الخصوص تبلیغ پفک لوسی و چاکلز جادویی که وقتی پخش میشه دیگه با کمک هیچ وسیله و هیچ صدا و هیچ کس و کلا هیچ چیز هیچ چیز نمیشه حواستو از تلویزیون پرت کرد...
4 مهر 1393

ادامه عکسهای یادگاری

این آقا پسر گل، آقا ابوالفضل دوست محمدمعین جونه. شاهکار هنری دایی جون در بوم کف پای محمدمعین جون با استفاده از قلم نوری. لثه های محمد معین جون که یک ماه پیش دو تا نقطه سفید روش بود و مافکر کردیم دندونه. اما فرداش ناپدید شد. ...
18 خرداد 1393

آخرین روزهای سال 92

روزای پر تلاطم سال 92 پر از اتفاق بود. از دامادی دایی و عروس شدن عمه گرفته تا اولین سرماخوردگی محمدمعین جون و بد خلقی و بیحالی پسر طلا که باعث نگرانی و بیتابی ما هم شده بود. خوب و بد، زشت و زیبا، به هر حال، برامون خاطره شد و گذشت. چند تا عکس یادگاری از پسر گلی از روزایی که سرگرم خونه تکونی و خرید عید و تکاپوی شروع سال نو بودیم میزارم تا یادمون بمونه که هر وقت خسته میشدیم، محمدمعین و لبخندهای قشنگش خستگی رو ازمون میگرفت. اینایی که روی شیمک منه، فکر نکنید شکلاته هااا! نه، اینا افکار شکلاتی منه که به لطف دایی شیمکوی من، روی شیمکم مجسم شده! وقتی کسی نماز میخونه، محمدمعین جون با دقت و علاقه بهش نگاه میکنه و با ذو...
5 فروردين 1393

عکس های یادگاری

آویز موزیکال تختت رو خیلی دوست داری. من برای خریدنش واقعا از مامان جون و باباجون ممنونم. چون هر وقت کار دارم این آویز حسابی سرتو گرم میکنه. بعدا حتما عکسشو میزارم. آخه برای انجام خونه تکونی خیلی بهش مدیونم. توی این عکس تقریبا خسته بودی وگرنه انقدر دست و پا میزنی و براش میخندی که نگو. اگه بخوای بخوابی دنیا رو آب ببره تو رو خواب میبره.اینجوری: ... و امان از وقتی که نخوای بخوابی. هزار بار چرت میزنی و بعد قایم موشک بازی میکنی، اما نمیخوابی که نمیخوابی. ...
9 اسفند 1392

یک ماه پرخاطره

پسر نازم فردا یک ماهه میشی. خدارو هزاران بار شکر. یک ماه پر از خاطره و زیبایی در کنار تو سپری شد. در کنار تو بودن چقدر زیباست. از وقتی که به دنیا اومدی خونه کوچیک ما صفای دیگه ای پیدا کرده و من و بابایی واسه هر روز و هر لحظه که با تو می گذرونیم عاشق تر از قبل، شاکر خدا هستیم.  حالا یک ماهه که خونواده ما سه نفره شده  چه روزایی بود روزایی که گذشت. پر از زیبایی و عشق.   پر از دوستی و صمیمیت.   پر از خاطره.   اون روزای سختی که تو بیمارستان بستری بودی    خانم پرستارهای مهربون خیلی مواظب تو و بقیه نی نی ها بودن. خاله فرشته،خاله بهناز، خاله شیرین،خاله ساره و ب...
3 بهمن 1392

چند تا عکس یادگاری

لپو ترین نی نی کوچولوی بخش NICU بیمارستان شفا   تا حالا خواب به این شیرینی دیدین؟؟ اولین دیدار دوستانه با پرنیا ئوچولو  اولین تیپ بیرون از خونه بازم یه عکس دیگه از خوش تیپ کوچولوی مامان محمد معین و کیک تولد باباجون مقاومت آقا کوچولوی بداخلاق در برابر شیر خوردن ...
22 دی 1392
1