یک ماه پرخاطره
پسر نازم فردا یک ماهه میشی. خدارو هزاران بار شکر. یک ماه پر از خاطره و زیبایی در کنار تو سپری شد. در کنار تو بودن چقدر زیباست. از وقتی که به دنیا اومدی خونه کوچیک ما صفای دیگه ای پیدا کرده و من و بابایی واسه هر روز و هر لحظه که با تو می گذرونیم عاشق تر از قبل، شاکر خدا هستیم.
حالا یک ماهه که خونواده ما سه نفره شده
چه روزایی بود روزایی که گذشت.
پر از زیبایی و عشق.
پر از دوستی و صمیمیت.
پر از خاطره.
اون روزای سختی که تو بیمارستان بستری بودی خانم پرستارهای مهربون خیلی مواظب تو و بقیه نی نی ها بودن. خاله فرشته،خاله بهناز، خاله شیرین،خاله ساره و بقیه خاله های مهربونی که لباس پرستاری به تنشون بود اما فرشنه های خدا بودن. خاله هایی که بهت میگفتن قلقلی. گاهی هم اسمت میشد جوجو. بعضی ها هم میگفتن شکل بچگی های جومونگ هستی.
از همون موقع هم هزار تا خاطرخواه پیدا کردی. مثل خانمی که نوه اش الینا کوچولو همزمان با تو توی بیمارستان بستری بود و تو رو واسه نوه اش میخواست نشون کنه.یا خانم دیگه ای که به جای اینکه بچشو به ملاقات کننده ها نشون بده، تورو بهشون نشون میداد.
خیلی ها از دوست و آشنا و فامیل واسه دیدنت اومدن بیمارستان اما تعداد کمی موفق به دیدنت شدن. بعضی ها هم مثل دایی علی که حتی حاضر به دیدنت عکست نبود و مدام میگفت باید خودشو ببینم.
وقتی از بیمارستان مرخص شدی همه مشتاق دیدنت بودن واسه همین از همون شب اول خونمون پر از مهمون بود و یه عالمه فیلم و عکس ازت گرفتن.
این روزا سختی هایی هم داشت. به خصوص واسه من که نگهداری از نوزاد رو بلد نبودم. البته مامانی و مامان جون همیشه کنارم بودن اما من با کوچکترین اتفاقی نگرانت میشدم و هی گریه میکردم. اگه شیر تو گلوت می موند گریه میکردم.اگه گریه میکردی گریه میکردماگه بیتابی میکردی گریه میکردماگه زیاد می خوابیدی میترسیدم و گریه میکردمخیلی وقت ها هم از ذوق و شادی گریه میکردم
با هر لبخندتکلی ذوق کردم و با گریه ت بیتاب شدم و با بیقراری هات هزار بار مردم.
این روزا مامان جون حمومت میکرد. ناخن هاتو میگرفت. منم تحت آموزش بودم و مراقبت از تو رو یاد میگرفتم.از همه ی همش هم فیلم گرفتم تا برات یادگار بمونه.چند تا عکس از این روزا هم توی ادامه مطلب میزارم. تاببینی چقدر عوض شدی و تغییر چهره دادی نانازم.
فردا یکی از بهترین روزای دنیاست. اولین ماهگرد زمینی شدنت. برات بهترین و زیباترین ها رو آرزومندم. و برای داشتنت خدا رو شاکرم.من و بابایی عاشقتیم ناز پسر!