محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

ماه کوچولوی آسمون زندگی مامانی و بابایی

نهمین ماهگشت زندگیت مبارک

تو هم ای خوب من این نکته به تکرار بگو! این دلاویزترین حرف جهان را نه یکبار و نه ده بار، که صدبار بگو! دوستم داری را از من بسیار بپرس دوستت دارم را با من بسیار بگو! دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم. زیاد زیاد زیاد زیاد! (این عکس رو امروز توی ماشین تو جاده سمنان- تهران گرفتم. اونقدر بچم خسته بود که موقع بازی به حالت نشسته سرشو گذاشت روی بالش وخوابش برد.) ...
4 مهر 1393

عکس های یادگاری

ناهار امروز: محمدمعین پلوی خوششششششششمزززززه! اینم از سبد خریدمون که نشون میده مواد اولیه ناهار رو خریدیم. بفرمایید ناهار! محمدمعین و خرسی! خرسی و محمدمعین! محمدمعین در کشو! محمدمعین ورزشکار در حال شنای باستانی! خدا قوت پهلوون! از راست به چپ: ددی خرگوشه. محمدمعین موش موشی. خرس تپلی. محمدمعین اندر خم یک کوچه! محمدمعین کمی قبل از اندر خم یک کوچه! محمدمعین کمی بعد از اندر خم یک کوچه! کمی بعد از خم کوچه! خم اون یکی کوچه! عاقبت یک کوچه گرد گیس بریده! عشق شلوار جین! ...3 ...2 .. . حممممممممله! ...
4 مهر 1393

8ماهگی ماه کوچولو

ماه پسرم ! 8 ماهه که شدی خودت قاشق رو به دست گرفتی و به سمت دهانت بردی. البته چیزی از غذاها به دهانت نرسیده و همش بین راه میریزه. توی این ماه با دست و صداهای مختلف بیرون از خونه رو نشون می دی بخصوص وقتی توی روروئک باشی جات پشت در خونه ست تا بالاخره یکی تو رو ببره بیرون. و اگه کسی نبردت قهر میکنی و مثل بچه لوس ها پا میکوبی. توی این ماه اتاقت رو به خوبی شناختی و خودت اسباب بازی هات رو برای بازی کردن انتخاب میکنی. قدت بلند تر شده و وقتی توی روروئک هستی میتونی خرابکاری های زیادی بکنی مثلا میز گلدون و میز تلفن رو بندازی وسط اتاق!!! وخیلی کارای دیگه که بازم موکول می کنم به فرصت مناسبتر. ... و باز هم به روایت تصویر: (...
4 مهر 1393

روز گذر ماه هفتم

خلاصه و مفید: توی این ماه یاد گرفتی با کمک بایستی و راه بری و بدون کمک بشینی. به آب بازی بیش از پیش علاقه نشون دادی و راه حموم رو شناختی و با ایما و اشاره هر کسی رو که بغلت کرده باشه به حموم میکشونی. نسبت به محیط واکنش و کنجکاوی زیادی پیدا کردی و اگه کسی در حضور تو مشغول به انجام کاری باشه، اونقدر خوب به دستها و روش انجام کار دقت میکنی که انگار سر کلاس تشریح نشستی و این کلاس فقط و فقط یک بار قراره برگزار بشه. به برنامه های تلویزیون دقت بیشتری داری. بخصوص پیام های بازرگانی و علی الخصوص تبلیغ پفک لوسی و چاکلز جادویی که وقتی پخش میشه دیگه با کمک هیچ وسیله و هیچ صدا و هیچ کس و کلا هیچ چیز هیچ چیز نمیشه حواستو از تلویزیون پرت کرد...
4 مهر 1393

شروع 7 ماهگی گل پسر و روییدن مرواریدهای سفید

  سلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم یواش یواش و بیصدا شدم جز کباب خورا     شنبه 4 مرداد پسر نازم 7 ماهه شد. مبارکه مبارک. ... و اما یکشنبه 5 مرداد (29 رمضان) ساعت 15:30 ناز پسرم به جمع کباب خورا اضافه شد. هووووووووورا! اولین دندونش که دندون شماره 1 سمت چپ فک پایین بود روی لثه هاش خودشو نشون داد. ابری که بارون داره معین جون دندون داره دندون ناز و تازه معین بهش می نازه میگه مامان قشنگن دندونای تمیزم مامان میگه قشنگن پسرک عزیزم     3 روز بعد 8 مرداد هم دوست جون سمت راستش ظاهر شد. ب...
4 مهر 1393

گذران روزهای 6 ماهگی

محمدمعین ما این روزها بیشتر و سریعتر از قبل در مسیر رشد قرار گرفت و ما برای هر لحظه ش خدا رو هزاران بار شاکریم. لحظه هایی گذشت که براشون هزار بار هم خدا رو شاکر بودن بازم کمه. محمد معینم! 23 تیر ماه بود که برای اولین بار از صوت "بَ بَ "، استفاده کردی و بابا رو صدا زدی. منم انقدر ذوق کردم که برات کف زدم. الهی مامان فدات بشه! 28 تیرماه بود که تونستی مثل یه پهلوون، چرخهای روروئک رو بعد از یک هفته حرکت بدی. (توی این عکس هم واسه اولین بار تو روروئک قرار گرفتی و کلی ذوق کردی ولی بلد نبودی راه بری.) این روزا در کنار شیر خشک، از غذای کمکی هم استفاده کردی. از جمله سوپ ساده متشکل از یرنج و گوشت ماهیچه: سرلا...
4 مهر 1393

سلامی چو بوی خوش آشنایی/ پس از ماه ها دوری و جدایی

سلام سلام صد تا سلام هزار و سیصد تا سلام به همه دوستای خوب و مهربونی که توی این روزایی که عزادار کامپیوترمون بودیم ما رو تنها نزاشتن و قدم رنجه و قلم رنجه کردن و کیبورد فرسایی نمودن تا ما احساس تنهایی نکنیم. حیلی ازتون سپاس می گزاریم. حالا بالاخره بعد از چند ماه موقتا به لطف خاله جون منصوره برگشتیم با کلی حرف و درد دل و عکس و ......! پس بازم تنهامون نزارین و باهامون همراه باشین تا بازم مثل سنجد جووووووووون دوباره برگردیم. دوستتون داریم زیاد زیاد زیاد!!!! در ادامه : دوست خوبم، مامان ستایش جون که از دوستای خوب دوران دبیرستانم هست رو از طریق این وب و به لطف مامان شیدا جون پیدا کردم. خیلی خیلی خوشحالم که دنیای مجازی فاصله های...
3 مهر 1393

سلام بر تشنه لبان کربلا

پسرم، امروز اولین روز ماه مبارک رمضان و آغاز اولین ماه رمضان زندگی تو بود و دیشب شب اول این ماه پر فضیلت بود. سر سفره افطار، طعم آب رو برای اولین بار با ذکر "بسم الله الرحمن الرحیم" و "سلام بر حسین(ع)" چشیدی. دیشب به این فکر میکردم که تو 6 ماهه هستی و برای اولین بار آب می نوشی. توی صحرای کربلا هم کودک 6 ماهه ای بود که تشنه بود و به شهادت رسید. اما "آب" و " لب عطشان"، فریاد بی صدای هیچیک از شهدای کربلاحتی اون کودک 6 ماهه نبود. اونها آرمانی فراتر از تشنگی داشتند. از خدا می خوام به پاکی این آب که مهر پاک بانوی دوعالم، حضرت زهرا(س) ست،تو زندگیت پیرو  آرمان واقعی تشنگان کربلا باشی. این لیو...
8 تير 1393

عکس های یادگاری

شکار لحظه ها از یکی از زیباترین لحظه های بزرگ شدن محمد معین جون توسط زندایی. محمدمعین جون عاشششششق آب بازی و حموم کردنه. اونقدر که موقع بیرون اومدن از حموم، گریه و داد و بیداد راه میندازه. عافیت باشه مامانی. محمدمعین من و پرنیای همیشه مهربون. پسرک خوشرو و خنده روی من. پسرک ناز من خوشحال و راضی از روتختی جدیدمون. عکس العمل محمدمعین جون بعد ازریختن شیر روی رختخوابش. پسرک شیمکوی من.   پسرک خوش سفر. پسری که لثه هایش را با بادمجان میخاراند. پسری که خمیازه میکشد اما بازیگوشی حتی در ساعت 2 نیمه شب هم رهایش نمیکند. اما وقتی میخوابد زیباترین خ...
8 تير 1393