من یک مادرم
مادر که باشی گاهی پاهایت برایت حکم دست هایت را دارند وقتی کودک در آغوش توست و لحظه ای نمیتوانی از او دست بکشی و کاری انجام بدهی وسیله ای که لازم داری با دست پا بر میداری... مادر که باشی گاهی هر عضوی نقش عضو دیگر را میتواند بازی کردن... مادر که باشی گاهی آنقدر صبور میشوی که خودت پس از گذشت از آن مرحله و بحران به آن همه جسارت و صبر خودت دست مریزادی میگویی حسابی... مادر که باشی حاضری تو درد بکشی اما کودکت آرام بخوابد... مادر که باشی وقتی کودکت از درد به خود میپیچد دنبال دلیل درد در خودت میگردی چه کردم چه خوردم چه دادم خورد که این گونه کودکم بی تاب است... مادر که باشی نمیتوانی با هر سرفه کودکت نگویی:جانم قربانت شوم...
نویسنده :
مامان مریم
18:44