کوتاهی خرمن گیسو
امروز جمعه بود و روز نظافت. صبح که بیدار شدی عین همیشه مثل گل تمیز و ناز و خوشبو شدی. بعد از شستن دست و صورت و شیر خوردن و تعویض لباس و کرم زدن به صورت نازت، مامان جون ازم خواست که موهاتو کوتاه کنیم. مدتهاست که همه به خصوص بابا ازم میخوان اینکارو انجام بدم.آخه موهات مدام توی چشم و گوشت بود. اما من راضی نمیشدم و دلم نمیومد. بالاخره امروز به این کار رضایت دادم و مامان جون خیلی سریع وسایل اصلاح موهاتو آماده کرد.
تو هم آماده بودی و خیلی آروم و مودب بغل مامان جون نشسته بودی.
مامان جون طوری که اذیت نشی شروع کرد به اصلاح موهات.
بعد کم کم نا آرومیت شروع شد. نق زدی و بهونه گرفتی و درحالیکه شیر میخوردی تو بغلم خوابت برد و مامان جون مجبور شد در همون حال به ادامه آرایشگری بپردازه. به این میگن هنرمند. تو هر وضعیتی کارشو انجام میده اونم به نحو احسن.
این مجموعه زلف های نازته که تو اولین پیرایش، اصلاح شد. دلم براشون تنگ میشه.
و اما...
آقا محمد معین قبل از اصلاح:
و آقا محمدمعین بعد ازاصلاح:
مبارکت باشه نانازم.